بسم الله الرحمن الرحيم
شايد شما هم به چنين شبهه اي برخورد كرده باشيد
من نمي دانم شما چه هستيد و که هستيد و مسئوليت عقايد شما را ندارم. اما
همين " يا علي" " يا علي مدد" گفتنتان خود خلاف دستور قرآن نيست!!!!؟؟.
إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ تنها تو را مي پرستيم و تنها از تو مدد مي خواهيم
وَأَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَدًا (الجن 18) و مساجد ويژه خداست، پس هيچ كس را با خدا مخوانيد.
... وَالَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِهِ مَا يَمْلِكُونَ مِن قِطْمِيرٍ ﴿فاطر13﴾ إِن تَدْعُوهُمْ لَا يَسْمَعُوا دُعَاءَكُمْ وَلَوْ سَمِعُوا مَا اسْتَجَابُوا لَكُمْ ۖ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكْفُرُونَ بِشِرْكِكُمْ ۚ وَلَا يُنَبِّئُكَ مِثْلُ خَبِيرٍ ( فاطر 14) ... و كساني را كه غير از او به كمك ميخوانيد اختياردار چيزي حتي باندازه پوست هسته خرمائي هم نيستند.
اگر آنها را صدا بزنيد صداي شما را نميشنوند و اگر بشنوند جوابتان را نميدهند
و روز قيامت منكر شرک شما ميشوند و هيچكس و [هيچ كس] چون [خداى] آگاه، تو را خبردار نمىكند.
إِنَّ وَلِيِّيَ اللَّـهُ الَّذِي نَزَّلَ الْكِتَابَ ۖ وَهُوَ يَتَوَلَّى الصَّالِحِينَ ﴿ الاعراف196﴾ وَالَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِهِ لَا يَسْتَطِيعُونَ نَصْرَكُمْ وَلَا أَنفُسَهُمْ يَنصُرُونَ ﴿ الاعراف 197﴾
بىترديد، سرور (ولي) من آن خدايى است كه قرآن را فرو فرستاده، و همو يار صالحين است. (196) كساني را كه غير از خدا به كمك خود ميخوانيد، توانائي ياري شما را ندارند، خودشان را هم نميتوانند ياري كنند(197)
من نمي دانم شما چه هستيد و که هستيد و مسئوليت عقايد شما را ندارم. اما
همين " يا علي" " يا علي مدد" گفتنتان خود خلاف دستور قرآن نيست!!!!؟؟.
إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ تنها تو را مي پرستيم و تنها از تو مدد مي خواهيم
وَأَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَدًا (الجن 18) و مساجد ويژه خداست، پس هيچ كس را با خدا مخوانيد.
... وَالَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِهِ مَا يَمْلِكُونَ مِن قِطْمِيرٍ ﴿فاطر13﴾ إِن تَدْعُوهُمْ لَا يَسْمَعُوا دُعَاءَكُمْ وَلَوْ سَمِعُوا مَا اسْتَجَابُوا لَكُمْ ۖ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكْفُرُونَ بِشِرْكِكُمْ ۚ وَلَا يُنَبِّئُكَ مِثْلُ خَبِيرٍ ( فاطر 14) ... و كساني را كه غير از او به كمك ميخوانيد اختياردار چيزي حتي باندازه پوست هسته خرمائي هم نيستند.
اگر آنها را صدا بزنيد صداي شما را نميشنوند و اگر بشنوند جوابتان را نميدهند
و روز قيامت منكر شرک شما ميشوند و هيچكس و [هيچ كس] چون [خداى] آگاه، تو را خبردار نمىكند.
إِنَّ وَلِيِّيَ اللَّـهُ الَّذِي نَزَّلَ الْكِتَابَ ۖ وَهُوَ يَتَوَلَّى الصَّالِحِينَ ﴿ الاعراف196﴾ وَالَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِهِ لَا يَسْتَطِيعُونَ نَصْرَكُمْ وَلَا أَنفُسَهُمْ يَنصُرُونَ ﴿ الاعراف 197﴾
بىترديد، سرور (ولي) من آن خدايى است كه قرآن را فرو فرستاده، و همو يار صالحين است. (196) كساني را كه غير از خدا به كمك خود ميخوانيد، توانائي ياري شما را ندارند، خودشان را هم نميتوانند ياري كنند(197)
با سلام
دوست گرامي
اينكه خدا فرموده اياك نعبد و اياك نستعين، از طرف ديگر فرموده است :يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَ ابْتَغُواْ إِلَيْهِ الْوَسِيلَة . المائده / 35 .اى كسانى كه ايمان آوردهايد! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهيزيد ! و وسيله هايى براى تقرب به او بجوئيد .و نيز از قول برادران حضرت يوسف عليه السلام نقل فرموده كه به حضرت يعقوب فرمودند :يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خَاطِئِينَ .گفتند: «پدر! از خدا آمرزش گناهان ما را بخواه، كه ما خطاكار بوديم!»و حضرت يعقوب عليه السلام نيز كه پيامبر خدا بود به آنها قول داد كه در آينده نزديك از خداوند براي آنها طلب استغفار خواهد كرد :قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّي إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ . يوسف / 97 و 98 .گفت: «بزودى براى شما از پروردگارم آمرزش مىطلبم، كه او آمرزنده و مهربان است! اگر قرار بود كه توسل به غير خدا شرك بود ، حضرت يعقوب كه پيامبر خداوند بود ، نبايد به آنها چنين قولي ميداد و بايد آنها را از اين كار شركآلود نهي ميكرد . خداوند نيز بعد از نقل اين واقعه نميگويد كه كار آنها شرك بوده است .و باز در آيه خطاب به پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله وسلم مي فرمايد : وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا . النساء / 64 . و اگر آنان ، هنگامى كه به خود ستم مى كردند (و فرمان هاى خدا را زير پا مى گذاردند)، به نزد تو مى آمدند و از خدا طلب آمرزش مى كردند و پيامبر هم براى آنها استغفار مى كرد خدا را توبه پذير و مهربان مى يافتند .
اين آيه صراحت دارد كه آمدن به سراغ پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم و او را بر در درگاه خدا شفيع قرار دادن ، و وساطت و استغفار آن حضرت براى گنهكاران نه تنها شرك نيست ؛ بلكه سبب پذيرش توبه ، و رحمت الهى نيز ميشود.
اگر وساطت ، دعا ، استغفار و شفاعت خواستن از پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم شرك بود ، چگونه امكان داشت كه خداوند چنين دستورى را به گنهكاران بدهد !
به اين نكته نيز بايد توجه داشت كه پيامبران و ائمه عليهم السلام آمرزنده گناه نيستند ؛ بلكه آنها فقط مىتوانند از خدا طلب آمرزش كنند و از آنجايي كه آنها بندگان برگزيده خداوند هستند و در نزد خداوند آبرو دارند ، خداوند شفاعت آنان را ميپذيرد و آمرزنده حقيقي خداوند است
اين آيه صراحت دارد كه آمدن به سراغ پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم و او را بر در درگاه خدا شفيع قرار دادن ، و وساطت و استغفار آن حضرت براى گنهكاران نه تنها شرك نيست ؛ بلكه سبب پذيرش توبه ، و رحمت الهى نيز ميشود.
اگر وساطت ، دعا ، استغفار و شفاعت خواستن از پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم شرك بود ، چگونه امكان داشت كه خداوند چنين دستورى را به گنهكاران بدهد !
به اين نكته نيز بايد توجه داشت كه پيامبران و ائمه عليهم السلام آمرزنده گناه نيستند ؛ بلكه آنها فقط مىتوانند از خدا طلب آمرزش كنند و از آنجايي كه آنها بندگان برگزيده خداوند هستند و در نزد خداوند آبرو دارند ، خداوند شفاعت آنان را ميپذيرد و آمرزنده حقيقي خداوند است
بناراين انحصار در عبادت در آيه اياك نعبد و اياك نستعين صحيح است و پرستش غير خداوند حرام است و كسى كه به علي عليه السلام توسل مى جويد حضرت علي عليه السلام را پرستش نكرده است؛ زيرا شرط پرستش آن است كه عبادت كننده اعتقاد به ربوبيت و الوهيت معبود داشته باشد، و كسى علي عليه السلام را ربّ و اله خود نمى داند.امّا منحصر كردن استعانت به خداوند صحيح است و هرگز منافاتى با استعانت از اسباب ندارد، زيرا اگر اين اسباب استقلال در تأثير داشته باشند در اين صورت استعانت از آنها منافات با استعانت از خداى متعال دارد امّا اگر اين اسباب را مستقل ندانيم و بگوييم لامؤثر فى الوجود الّا اللَّه در اين صورت استعانت از آنها منافاتى با توحيد در استعانت ندارد و قرآن نيز فرموده است: وَاسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ بقره 45
اما درباره آيات (وَ أَنَّ الْمَساجِدَ لِلَّهِ فَلا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَداً)....، بايد بگوييم كه مقصود از دعا در مجموع اين آيات، مطلق دعا و خواستن نيست؛ بلكه دعا و نداى خاصّى است كه با قصدِ آن معنا، مرادف با معناى عبادت مى شود و آن معناى الوهيت و يا ربوبيت است. به علاوه اينكه مجموع اين آيات مربوط به بت پرستانى است كه گمان مى كردند بت هايشان برخى از شئون تدبير را مالكند. لذا براى آنها استقلال در فعل وتصرف قائل بودند. واضح است كه هر نوع تواضع براى كسى و درخواست از كسى غير از خداوند با اين اعتقاد، عبادت او محسوب شده و شرك است.
اين قيد به خوبى از برخى آيات ديگر استفاده مىشود از جمله:
1. (فَما أَغْنَتْ عَنْهُمْ آلِهَتُهُمُ الَّتِي يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ) (هود: 101 )و غير از خدا همه خدايان باطلى را كه مىپرستيدند، هيچ رفع هلاكت از آنان ننمود.
2. (وَ لا يَمْلِكُ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الشَّفاعَةَ) (زخرف: 86 )و غير از خداى يكتا كه به خدايى مىخوانند، قادر بر شفاعت كسى نيستند.
3. (وَ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ ما يَمْلِكُونَ مِنْ قِطْمِيرٍ) (فاطر: 13 )و به غير او، معبودانى را كه به خدايى مىخوانيد در جهان مالك پوست هسته خرمايى هم نيستند.
4. (فَلا يَمْلِكُونَ كَشْفَ الضُّرِّ عَنْكُمْ وَ لا تَحْوِيلًا) (اسراء: 56) پس نمى توانند دفع ضرر و تغيير حالى از شما كنند.
بنابراين، علّت مذمّت مشركين از طرف خداوند اين بوده كه آنان معتقد به تدبير و تصرّف بتان به نحو استقلال و بدون اذن و مشيت خداوند بوده اند.
1. (فَما أَغْنَتْ عَنْهُمْ آلِهَتُهُمُ الَّتِي يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ) (هود: 101 )و غير از خدا همه خدايان باطلى را كه مىپرستيدند، هيچ رفع هلاكت از آنان ننمود.
2. (وَ لا يَمْلِكُ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الشَّفاعَةَ) (زخرف: 86 )و غير از خداى يكتا كه به خدايى مىخوانند، قادر بر شفاعت كسى نيستند.
3. (وَ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ ما يَمْلِكُونَ مِنْ قِطْمِيرٍ) (فاطر: 13 )و به غير او، معبودانى را كه به خدايى مىخوانيد در جهان مالك پوست هسته خرمايى هم نيستند.
4. (فَلا يَمْلِكُونَ كَشْفَ الضُّرِّ عَنْكُمْ وَ لا تَحْوِيلًا) (اسراء: 56) پس نمى توانند دفع ضرر و تغيير حالى از شما كنند.
بنابراين، علّت مذمّت مشركين از طرف خداوند اين بوده كه آنان معتقد به تدبير و تصرّف بتان به نحو استقلال و بدون اذن و مشيت خداوند بوده اند.
حال ما سوالي از شما دوست عزير داريم اگر يا علي گفتن برخلاف قرآن و شرك است چرا مثل همين عبارت با عنوان يا محمداه شعار لشكر ابوبكر در جنگ با مسيلمه بوده است؟ آيا آنها بر خلاف قرآن عمل كرده و مشرك شدند؟! ابن اثير چنين نقل مي كند «كان شعارهم يومئذ يا محمداه » البداية والنهاية ، ابن كثير ا، دار النشر : مكتبة المعارف - بيروت ج 6 ص 324
بنابراين شيعيان به هيچ وجه با يا علي گفتن، اعتقاد به الوهيت او ندارد
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
منبع : سايت موسسه تحقيقاتي ولي عصر عج
بسم الله الرحمن الرحيم
همواره شنيده ايم كه علماي وهابي دم از محبت و مودت اهل بيت عليهم السلام مي زنند
گرچه در كنار اظهار محبت هر توهيني به ائمه اطهار و حضرت زهرا عليهم السلام مي كنند اما ادعاي محبت نيز دارند .
اما سوال اينجاست آيا واقعا پيروان مكتب اموي ( ويا همان پيروان ابن تيميه و محمد بن عبد الوهاب ) نسبت به ائمه طاهرين علاقه دارند يا بر خلاف آن چه آشكار مي كنند در دل مي پرورانند .
يَقُولُونَ بِأَفْوَاهِهِمْ مَا لَيْسَ فِي قُلُوبِهِمْ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا يَكْتُمُونَ ال عمران 167
با دهانشان چيزي مي گويند كه در قلبشان نيست و خداوند به آن چه پنهان مي كنند داناست
كتاب تبديد الظلام وتنبيه النيام نوشته ابراهيم السليمان الجبهان
كه استاد سيد كمال حيدري از اين كتاب تعبير به پروتكلات وهابيت مي كند . دراين كتاب نويسنده عقيده باطني وهابيت نسبت به اهل بيت عليهم السلام را آشكار كرده است .
به نمونه هايي از اين مطالب اشاره مي كنيم
در صفحه 9و 10 از كتاب اين گونه مي گويد :
در جاهاي بسياري از كتاب اسم ( جعفر بن محمد ) را در كنار علامت سوال آورده ام تا اين اشتباه بزرگ را كه بسياري از نويسندگان مرتكب شده اند و اسم او را با كلمه صادق آورده اند وآن را لقب و اسم علم براي او قرار داده اند را تصحيح كنم .
در واقع اين نامگذاري يا به عبارت صحيح تر اين پاك شمردن سزاوار نيست بر كسي اطلاق شود كه در مورد او اين همه شبهه وجود دارد و حرف هايي به او نسبت داده مي شود كه پر از كفر و الحاد است چرا كه اگر اين گفته ها از او صادر شده باشد ( كه اميد واريم نشده باشد ) ناميدن او به صادق و راستگو تصديق تمام دروغ هاي اوست .
و اگر اين مطالب از او صادر نشده باشد نيازي به اين نامگذاري نيست و محلي از اعراب ندارد و احتياط در ترك آن است .
علاوه بر اين من اولين كسي نيستم كه در شيوه و سلوك او شك مي كنم بلكه قبل از من هم كساني كه هم عصر او بوده اند شاهد ولخرجي واسراف و قبول كردن هدايا از شيعيانش كه براي او حرام بوده نيز مانند منند چراي كه او استحقاق دريافت اين هدايا را شرعا نداشته حتي گفته شده او خانه اي در بصره به مبلغ سي هزار دينار خريده غير از پول هايي كه به مبلغان و مبشرين و جمعيت هاي سري كه كه در كيان امت اسلامي دست به فساد و تخريب مي زدند عطا مي كرده است .
در صفحه 136 گفته است :
و اين علي رضي الله عنه!پنج سال يا بيشتر خليفه بود .آيا مردم در زمان او جز خون پاكان و عرق ضعيفان و اشك مصيبت زدگان و يتيمان و درماندگان خوردند ؟ و اي كاش اين خون ها و عرق ها و آن اشك ها در فتوحات اسلامي ريخته مي شد ...
و حسن بن علي رضي الله عنهما خليفه گشت و آن را داوطلبانه ترك گفت وقتي ديد خلافت او براي امت محمد چيزي غير از ريخته شدن خون ، عرق واشك ندارد ...
بعد از او حسين رضي الله عنه آمد با تلاشي بيهوده كه زخمي بر قلب اسلام زد كه بهبود نيافت و ممكن نيست كه بهبود يابد تا زماني كه سگان گرسنه اي هستند كه هرگاه اين زخم به بهبودي نزديك مي شود آن را گاز مي گيرند.
در صفحه 161 مي گويد :
سري را فاش نكرده ام هر گاه بگويم (جعفر بن محمد ) از روشن ترين ستاره هايي است كه گروه هاي فراماسونري او را برگزيده اند و قطعا ثابت است كه او يكي از كوردلاني است كه شياطين او را آماده كرده وآرزوي رسيدن به خلافت را در او بوجود آوردند . و آن چه در كتب شيعه و كتب تاريخي جمع شده اشاره روشني به اين موضوع دارد كه اين فرد مذكور دومين موسس عقيده شيعه بعد ازدشمن خدا عبدالله بن سباي يهودي است .او كسي است كه تشيع را از يك انديشه سياسي به يك عقيده ديني تبديل كرد . و او با كمك اين شياطين و توجيهات آن ها بنيان هاي اين گناه بزرگ و زشت را محكم كرد . و براي پيروانش مفاهيمي را گذاشت كه سموم كشنده آن از بين نمي رود . و اين مخفي كاري شديد كه بر مبلغين و پيروانش واجب مي كرده و دستورات شديدي كه در مورد تقيه و به هر رنگي در آمدن مي داده اين مطلب را تاكيد مي كند كه بين شيعه و فراماسونري پيوند عجيبي بر قرار است .
جلد كتاب
و نكته جالب اين كه اين كتاب در شهر جده عربستان چاپ شده و وهابي بودن نويسنده آن مسلم است
ان شاء الله به زودي مقاله اي در پاسخ به اين مطلب با عنوان ( جايگاه اهل بيت در ميان اهل سنت ) روي وبلاگ قرار خواهد گرفت .
حامد مقري